سهراب سپهری -میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم.

0
  • sohrab sepehri
    زندگی، بعد درخت است به چشم حشره.
    زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.

    زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
    زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد.

    زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
    خبر رفتن موشک به فضا،

    لمس تنهایی «ماه»،
    فکر بوییدن گل در کره‌ای دیگر.
    زندگی شستن یک بشقاب است.

    زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است.
    زندگی «مجذور» آینه است
    زندگی گل به «توان» ابدیت،
    زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،


    ———–

    هر کجا هستم، باشم،
    آسمان مال من است.
    پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.

    ———–
    ساده باشیم.
    ساده باشیم چه در باجه یک بانک، چه در زیر درخت.

    کار ما نیست شناسایی «راز» گل سرخ،
    کار ما شاید این است
    که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم.

    پشت دانایی اردو بزنیم.
    دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم.

    صبح‌ها وقتی خورشید، در می‌آید متولد بشویم.
    هیجان‌ها را پرواز دهیم.
    روی ادراک فضا، رنگ، صدا، پنجره گل نم بزنیم.
    آسمان را بنشانیم میان دو هجای «هستی».

    ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم.
    بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم.
    نام را باز ستانیم از ابر،
    از چنار، از پشه، از تابستان.
    روی پای تر باران به بلندی محبت برویم.
    در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم.

    کار ما شاید این است.
    که میان گل نیلوفر و قرن
    پی آواز حقیقت بدویم.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۹ رای

    جستجوی کاربران برای این مطلب:

    ممکن است شما دوست داشته باشید
    ارسال یک پاسخ

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.