نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند

0
  • hafez

    نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند / نه هر كه آينه سازد سكندري داند
    نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست / كلاهداري و آيين سروري داند
    هزار نكته باريكتر ز مو اين جاست / نه هر كه سر بتراشد قلندري داند
    تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن / كه دوست خود روش بنده پروري داند

    غلام همت آن رند عافيت سوزم / _ كه در گداصفتي كيمياگري داند
    وفا و عهد نكو باشد ار بياموزي / و گرنه هر كه تو بيني ستمگري داند
    به قد و چهره هر آن كس كه شاه خوبان شد / جهان بگيرد اگر دادگستري داند
    بباختم دل ديوانه و ندانستم / كه آدمي بچه‏اي شيوه‏ء پري داند
    مدار نقطه‏ء بينش ز خال تست / مرا كه قدر گوهر يك دانه جوهري داند
    ز شعر دلكش حافظ كسي بود آگاه / كه لطف طبع و سخن گفتن دري داند

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    ممکن است شما دوست داشته باشید
    ارسال یک پاسخ

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.