آبی میان جو روان آبی لب جو بسته یخ
آن تیزرو این سست رو هین تیز رو تا نفسری
آن برف گويد دم به دم : بگْدازم و سِيلى شوم
غلطان سوى دريا رَوَم ، من بحرى و دريايى ام
مولانا
دسته بندیها:الماس هایی از مولانا
از نظر مولانا زندگی غیر اصیل، یعنی زندگی آمیخته با فراق، سرشار از دو حس قویست: تشویش و ملالت. دلیلاش ساده است: هنگامی که قطرهی روح انسان دیگر بخشی از آن دریا نباشد در معرض نیستی قرار میگیرد. یک قطرهی تنها در مقابل تابش آفتاب به طرفهالعینی بخار و با وزش باد، در اندک لحظهای خشک میشود. زندگی فراقآمیز هم، همواره در آستانهی نابودیست و همین تهدیدِ همیشگی منشأ تشویش آدمیست.
از سوی دیگر حکایت زندگی آمیخته با فراق آدمی، به تعبیر مولانا، مانند حکایت شاهزادهایست که به زندگی در قصری فراخ عادت داشته و اکنون محکوم به زندگی در زندانی کوچک و بسیار تاریک است که حتا پنجرهای هم ندارد. او زمانی که در قصر میزیسته همیشه چیز جدیدی برای کشف کردن داشته است:
ادامه مطلب…
دسته بندیها:الماس هایی از مولانا
درس عشق و خودشناسی بازگشت به فطرت سالم است.
برای رسیدن به این دو، گفته اند که اولین قدم صیقلی کردن آینه وجود است :
گفت پیغمبر به مولایم علی
صیقلی کن، صیقلی کن، صیقلی
گر تن خاکی غلیظ و تیره است
صیقلی کن زان که صیقل گیره است
ادامه مطلب…
دسته بندیها:الماس هایی از مولانا
مرد را زنبور گر نیشی زند
نیش آن زنبور از خود می کند
زخم نیش، اما چو از هستی توست
غم قوی باشد، نگردد درد سُست
—————————-
مطربا اسرار ما را بازگو
قصههای جان فزا را بازگو
ما دهان بربستهایم امروز از او
تو حدیث دلگشا را بازگو
دسته بندیها:الماس هایی از مولانا,عشق و عرفان
گفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
دسته بندیها:الماس هایی از مولانا