الماس هایی از حکیم سنايى غزنوی
حكيم سنايى را از پيشروان و پايهگذارانشعر عرفانى پارسى است . ولادت او در نيمه دوم قرن پنجم اتفاق افتاد .
شعر پارسى تا قرن پنجم بيشتر مضامينى جز عرفان داشت اما بعد از سنايى بزرگانعارفى چون عطار و
مولانا و شيخ محمود شبسترى قدم به عرصه شعر عرفانىگذاردند كه ظهور آنان بىترديد بىتأثير از حديقه و ديگر آثار سنايى نيست:
مكن در جسم و جان منزل كه اين دونست و آن والا
قدم زين هر دو بيرون نِه نه اينجا باش و نه آنجا
گواه رهرو آن باشد كه سردش يابى از دوزخ
نشان عاشق آن باشد كه خشكش بينى از دريا
(اشاره به حضرت ابراهیم و حضرت موسی)
چه مانى بهر مردارى چو زاغان اندرين پستى
قفس بشكن چو طاوسان، يكى بر پر برين بالا
بمير اى دوست پيش از مرگ اگر مى زندگى خواهى
كه ادريس از چنين مردن بهشتى گشت پيش از ما
بين بارى كه هر ساعت از اين پيروزگون خيمه
چه بازيها برون آرد همى اين پير خوشسيما
گر امروز آتش شهوت بكشتى بىگمان رستى
و گرنه تف آن آتش ترا هيزم كند فردا
***********************
دعا و مناجات در شعر پارسى با غزل مناجاتگونه سنايى رابطهاى نزديكدارد:
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكى و خدايى
نروم جز به همان ره كه توام راهنمايى
همه درگاه تو جويم همه از فضل تو پويم
همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزايى
تو حكيمى، تو عظيمى، تو كريمى، تو رحيمى
تو نماينده فضلى، تو سزاوار ثنايى
برى از رنج و گدازى برى از درد و نيازى
برى از بيم و اميدى برى از چون و چرايى
نتوان وصف تو گفتن كه تو در وصف نگنجى
نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايى
همه غيبى تو بدانى همه عيبى تو بپوشى
همه بيشى تو بكاهى همه كمّى تو فزايى
لب و دندان سنايى همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزخ بودش روى رهايى