من ز وصلت چون به هجران می روم / در بیابان مغیلان می روم
من به خود کی رفتمی او می کشد / تا نپنداری که خواهان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد / زانک جان این جاست و بیجان می روم
دست ناپیدا گریبان می کشد / من پی دست و گریبان می روم
این چنین پیدا و پنهان دست کیست / تا که من پیدا و پنهان می روم
این همان دست است کاول او مرا / جمع کرد و من پریشان می روم
در تماشای چنین دست عجب / من شدم از دست و حیران می روم
من چو از کان معانی یک جوم / همچنین جو جو بدان کان می روم
من چو از خورشید کیوان ذرهام / ذره ذره سوی کیوان می روم
این سخن پایان ندارد لیک من / آمدم زان سر به پایان می روم
دیوان شمس
—————————————————-
گفتم خیال وصلت گفتا به خواب بینی
گفتم مثال رویت گفتا در آب بینی
گفتم به خواب دیدن زلفت چگونه باشد؟
گفتا که خویشتن را در پیچ و تاب بینی
گفتم که روی و مویت بنمای تا ببینم
گفتا که در دل شب چون آفتاب بینی
غزلیات سلمان ساوجی
دسته بندیها: فیلم و موسیقی,موسیقی,همه مطالب
با سلام،بسیار عالی بود.ضمن تحسین صدای آقای شاه محمدی از شما نیز تشکر و قدردانی مینمایم.
بسیار عالی .زند وجاوید بمانید جناب شاه محمدی
میثم عزیز…سلام.
متقابلاسپاسگذارم ازلطفت بجهت تصنیفهای آقای علیرضاشاه محمدی…اگرامکانش هست کلیپ ویدیوهایی ازایشان
نیزدرسایتت قراربدیدممنون خواهم شد.
موفق باشید…ان شاالله.
یاعلی مدد.