1- نامهاي براي تو
ای که دور از تو چون مرغ پرشکستهام
بی تو در باغ غم، منتظر نشستهام
مینویسم امشب از صفای دل، نامهای پر آرزو برای تو
که به دیدنم بیا، دور از این بهانهها
تو طنین شعر عاشقانهای
همچو روح شادی زمانهای
تو بیا که بشکفد به لبم ترانهای
چه شود گر بدهی جواب نامهی مرا
بنویسی دو سه جمله با کلام بیریا
که در آنجا ز خیال من نمیشوی رها
پس از این هم نبری به عشق دیگری تو راه
مینویسم امشب از صفای دل
نامهای پر آرزو برای تو
که به دیدنم بیا
دور از این بهانهها
دانلود این آهنگ زیبا لینک کمکی
2 – بگذر به کوی میکده
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی / باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد / هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست / آن به که کار خود به عنایت رها کنند
حالی درون پرده بسی فتنه میرود / تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار / صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند ( اغیار = بیگانگان )
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم / ترسم برادران غیورش قبا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور / اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند (زمره = جماعت )
دانلود این تصنیف بسیار زیبا
قسمت اول – دوم – سوم
3- تصنیف دود عود ، غزل عطار نیشابوری
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
باز نیابی به عقل، سر معمای عشق
عقل تو چون قطرهای، مانده ز دریا جدا
چند کند قطرهای فهم ز دریای عشق
گر ز خود و هر دو کان، پاک تبرا شوی
راست بود آن زمان از تو تولای عشق
جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد
از بن و بیخش بکند، قوت و غوغای عشق
دوش در آمد به جان، دمدمه عشق او
گفت اگر فانیی هست تو را جای عشق
عشق چو کار دل است، دیده دل باز کن
جان عزیزان نگر، مست تماشای عشق
چون اثر او نماند، محو شد اجزای او
جای دل و جان گرفت، جمله اجزای عشق
هست در این بادیه، جمله جانها چو ابر
قطره باران او، درد و دریغای عشق
دانلود این تصنیف بسیار زیبا لینک کمکی
5- خواهم شدن به كوي مغان آستين فشان
آسوده بر كنار چو پرگار ميشدم ( پرگار = فلک گردون)
دوران چو نقطه عاقبتم در ميان گرفت
خواهم شدن به كوي مغان آستين فشان
زين فتنهها كه دامن آخر زمان گرفت
مي خور كه هر كه آخر كار جهان بديد
از غم سبك برآمد و رطل گران گرفت ( رطل = پیمانه شراب )
بر برگِ گل به خون شقايق نوشتهاند
كانكس كه پخته شد ، مي چون از ارغوان گرفت ( ارغوان = گل سرخ )
حافظ چو آب لطف ز نظم تو ميچكد
حاسد چگونه نكته تواند بر آن گرفت؟
دانلود این تصنیف بسیار زیبا لینک کمکی