تا کی کنار گیری معشوقِ مُرده را؟
جان را کنارگیر که او را کنار نیست
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۵۵
ای انسان، تا کی میخواهی معشوق مرده(منِذهنی) و همانیدگیهای مرکزت را در آغوش بگیری و با او زندگی کنی و با دید او ببینی، این معشوق مرده حسود و تنگنظر است، رهایش کن، تو هشیاری هستی، تسلیم شو، فضا را بگشا و
جان یعنی خدا را در آغوش بگیر، به خدا زنده شو، تا هشیاری بر هشیاری قائم شود، خداوند بینهایت است، کنار و حدوحدود ندارد، تو نیز میتوانی بینهایت شوی، پس فضای درون را باز کن، صبر و شکر داشته باش و به زندگی زنده شو.
دسته بندیها: گنج حضور
بخش هایی برنامه 823 گنج حضور
پاره دوزی چیست خورد آب و نان
می زنی این پاره بر دلق گران
پاره دوزی، هر چیز که از بیرون می گیری و به دلق گران (هوشیاری جسمی) را پوشیدی.
پاره شدن دلق یعنی زندگی چیزی را از ما می گیرد تا به ما نشان دهد در مرکزت چیزی نمیتوانی بگذاری ولی ما با من ذهنی این پیغام را نمی گیریم و فوراً چیزی را جایگزین می کنیم.
از همسرمان جدا می شویم، فوراً کسی دیگر را جایگزین می کنیم به جای اینکه اشتباه خود را ببینیم.
هر زمان می درد این دلق تنت
پاره بر وی می زنی زین خوردنت
خدا با قضا و کن فکان اتفاقی جلوی ما می گذارد که از آن درس بگیریم، آفریده را در مرکزمان نباید بگذاریم. ولی ما به دلیل داشتن هوشیاری جسمی چیزی را از دست بدهیم چیز دیگر جایگزین می کنیم چون حرص داریم که ممکن است به من کم برسد یا اصلا نرسد.
خدا به ما هوشدار میدهد :
ای ز نسل پادشاه کامکار
با خودآ، زین پاره دوزی ننگ دار
دفتر چهارم 2555
کام ما رسیدن به حضور است و ما از نسل پادشاه(خدا)هستیم،
به خودت بیا، خجالت بکش از این پاره دوزی.
لازم نیست خود را جور دیگری به مردم نشان دهیم، لازم نیست بترسیم، هر جور هستیم همان طور خود را به مردم نشان دهیم.
هر کس جور دیگر خودش را به مردم نشان دهد، خودش را دوست ندارد و خدا گونه نیست.
دسته بندیها: گنج حضور
گلچینی از مطالب برنامه گنج حضور بر اساس مثنوی مولانا و غزلیات حافظ
هر هفته بخش هایی از جدیدترین برنامه گنج حضور به صورت ویدئو کلیپ در کانال تلگرام قرار داده میشود
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
نا خوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
….
که تو آن هوشی و باقی هوشپوش
خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
….
معرفی برنامه ارزشمند ” گنج حضور”
آدرس کانال تلگرام گنج حضور تصویری
…. ادامه مطلب…
دسته بندیها: عشق و عرفان,گنج حضور
ﺁیا می شوﺩ فرﺩی 5 ساﻝ به موﻻنا گوﺵ ﺩهد ﻭ به هیچ جایی نرسد؟
بلی . ﺍگر ﺯﺭنگیش ﺭﺍ باخوﺩﺵ ﺩﺍشته باشد، ﺍگر منافع ﺯﻭﺩﺭﺱ غالب باشد ﻭ بعضی موﺍقع ﺩﺭﻭﻍ بگوید ﻭ ﺯﺭنگی کند. ﺍگر عمدﺍً به توهمها ﺩﺍمن ﺯند بدلیل ﺁنکه عدﻩ ﺍی خوششاﻥ می ﺁید، سامری شدﻩ ﻭ نمی توﺍند به جایی برسد .
10 ساﻝ هم به موﻻنا گوﺵ ﺩهد، نمی توﺍند به جایی برسد . ﺯیرﺍ نمی شوﺩ که شما 2 قدﻡ جلوﺭفته ﻭ 2 قدﻡ عقب ﺁیید ﻭ ﺍنتظاﺭ ﺩﺍشته باشید که به مقصد برسید .
بخش هایی از برنامه 605 گنج حضور
دسته بندیها: گنج حضور
خرمن ارواح نهایت نداشت
مورچه ای چیز محقر گرفت
مورچه، همین من ذهنی است. بعضی انسان ها یک چیز کوچولو برمی دارند.
همینطور که یک خرمن بی نهایت،« قدیم توی خرمن ها گندم را جمع می کردند، یک مورچه می آمد، یک دانه برمی داشت، در میرفت» مورچه کوچولو ، من ذهنی است .
مورچه یعنی : خودم ، سوادم ، شهرت ام ، هیکل ام ، اینکه مردم چه می گویند و تایید مردم ، بابا من یک آدم خیلی معتبری هستم.
همین مفهوم ها را برداشته، یک هشیاری، یک روحی که اینقدر حقیر است. اینها را برداشته با خودش دارد می رود همه اش پز به اینها می دهد وقتی می گوید من کی هستم، به اینها فکر می کند. اینقدر پول در بانک دارم !
کسی که خرمن بی نهایت دارد، پول ندارد؟، چرا او هم پول دارد، پول براش مهم نیست. پول دلش نیست، سوادش دلش نیست ،مقامش دلش نیست. در نتیجه، رقص فرم را تماشا می کند، لذت هم می برد، می داند که هر چیزی که بوجود می آید، دارد می رقصد. هی بوجود می آید، هی از بین می رود. با رقص فرم همآهنگ است. رقص فرم جدی نیست ، رقص فرم تلاش برای بقا نیست، خطرناک نیست، این جهان جدی نیست، هیچ چیز در این جهان جدی نیست
وقتی ما روحی می شویم ، هشیاری می شویم که آینه ای درست کردیم و این آینه را خدا در دستش گرفته است. خدا، عمق اش بی نهایت است یعنی خدا خودش را در شما می بیند. از جنس ابدیت است. از جنس بی نهایت است. شما این لحظه زنده ابدی هستید وحس کمیابی ندارید مثل من ذهنی ..
درین بحر درین بحر همه چیز بگنجد
دسته بندیها: عشق و عرفان,گنج حضور