هلن کلر
من ایمان دارم که عشق سر انجام عرش خداوند را بر زمین استوار خواهد کرد که چهار پایه آن آزادی ، حقیقت ، برادری و خدمت خواهد بود .
من ایمان دارم که هیچ خیر و خوبی در جهان گم نمی شود و هر آن خیر که آدمی اراده کرده ، یا بدان امیدوار بوده ، یا رویای آن در سر داشته ، برای ابد وجود خواهد داشت .
من به جاودانگی روح ایمان دارم زیرا در دل من آرزوی جاودانگی هست و ایمان دارم حالی که پس از مرگ بدان وارد خواهیم شد از انگیزه ها و اندیشه ها و کردار های ما ساخته می شود .
من ایمان دارم که در حیات پس از مرگ از حواس و ادراکاتی بر خوردار خواهم بود که اینجا محروم بوده ام
و خانه من در آنجا به زیبایی رنگ و آهنگ و صحبت گلها و چهره های محبوب آراسته خواهد بود .
بدون این ایمان حیات را معنایی نخواهد بود و بدون آن من ستونی از تاریکی خواهم بود که در تاریکی نهاده اند .
آنها که از کمال حواس جسمانی برخوردارند مرا با دبد ترحم می نگرند . اما این بدان علت است که آنها آن اتاق طلایی را که من شاد و خرم در آن زندگی
می کنم نمی بینند و نمی بییند که هر چند راه من در دیده آنها تاریک است
اما در دلم چراغی از نور سحر آمیزحمل می کنم که نامش ایمان است و آن چراغ چون نور افکنی نیرومند
راه مرا روشن می کند
و هر چند اشباح شومی در تاریکی کمین کرده اند ، من بی هراس به سوی آن جنگل
جادویی که درختانش پیوسته سبزو خرم است و بهجت و شادی در آن خانه دارد و بلبلان بر درختانش آشیان می کنند و آواز می خوانند و آنجا که مرگ و زندگی در حضور پروردگار یکسان است ،پیش می روم .
*********
هلن کلر ، نویسنده و سخنران آمریکایی در دو سالگی به سبب بیماری مرموزی بینایی و شنوایی خود را از دست داد .
در سال 1904 از دانشگاه راد کلیف فارغ التحصیل شد .
از آثار معروف او :
داستان زندگی من ( The story of My life) ، دنیایی که در آن زندگی می کنم ( The World Live In
) و کتاب بیایید ایمان داشته باشیم ، یکی از معروف ترین آثار او سه روز بینایی است (Three Days to see)
همچنین اشعار لطیف عارفانه ای از وی به یادگار مانده است .