الماسهایی از نظامی – بخش دوم

0
  •  

    غروری کز جوانی بود هم رفت

    حدیث کودکی و خودپرستی

    رها کن کان خیالی بود و مستی

    چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست

    نمی‌شاید دگر چون غافلان زیست

    نشاط عمر باشد تا چهل سال

    چهل ساله فرو ریزد پر و بال

    پس از پنجه نباشد تندرستی

    بصر کندی پذیرد پای سستی

    وز آنجا گر به صد منزل رسانی

    بود مرگی به صورت زندگانی

    اگر صد سال مانی ور یکی روز

    بباید رفت ازین کاخ دل افروز

    پس آن بهتر که خود را شاد داری

    در آن شادی خدا را یاد داری

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    همچنین ببینید:
    (Cast Away (2000
    ممکن است شما دوست داشته باشید
    ارسال یک پاسخ

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.