الماس هایی از مولانا الماسهایی از مولانا – شما مست نگشتید وزان باده نخوردید میثم همتی اسفند ۱۰, ۱۴۰۱ 0 چون درشوی در باغ دل مانند گل خوش بو شوی / چون برپری سوی فلک همچون ملک مه رو شوی گر همچو روغن سوزدت خود روشنی…
الماس هایی از مولانا الماسهایی از مولانا – من قندها را لذتم بادامها را روغنم میثم همتی اسفند ۵, ۱۴۰۱ 2 تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم / هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم هر جا خیال شه بود باغ و تماشاگه…
الماس هایی از مولانا الماسهایی از مولانا – کز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست میثم همتی اسفند ۵, ۱۴۰۱ 0 جانور فربه شود لیک از علف / آدمی فربه ز عزست و شرف آدمی فربه شود از راه گوش / جانور فربه شود از حلق و نوش…
الماس هایی از مولانا الماسهایی از مولانا – حکایت بچه مرغابی مثنوی میثم همتی اسفند ۵, ۱۴۰۱ 0 و قصه ، حکایت همان بچه مرغابی مثنوی است که در پناه گرمای وجود مرغ خانگی سر از تخم بیرون آورده مرغ خانگی او را…
الماس هایی از مولانا الماسهایی از مولانا – مرگ حیاتست و حیاتست مرگ میثم همتی بهمن ۳۰, ۱۴۰۱ 0 ای که از این تنگ قفس می پری / رخت به بالای فلک می بری زندگی تازه ببین بعد از این / چند ازین زندگی سرسری؟! در…