5 عادت افراد موفق از نظر جک کنفیلد
1- خودشان را باور دارند ،
باور داشتن خود یک انتخاب است ( باور دارند با مطالعه و تمرین و سخت کار کردن به هر چیزی که بخواهند میرسند) و به گونه ای عمل میکنند که انگار رسیدن به هدفشان کاملا ممکن است
2- هدف گذاری میکنند،
مغز مکانیزمی دارد وقتی هدفی را به آن میدهی به کمک ضمیر ناخوداگاه شبانه روزی تلاش میکند تا به آن برسد، اهداف واقع بینانه و قابل اندازه گیری تعیین میکنند و هر روز برای رسیدن به ان تلاش میکنند
3- بیش از حد انتظار تلاش میکنند،
افراد موفق میدانند اگر واقعا میخواهند موفق باشند چه در تجارت و چه در زندگی باید بیش از حد انتظار تلاش کنند و کار با کیفیت انجام میدهند
4- اقدام میکنند،
دنیا به خاطر چیزی که میدانید به شما پول نمیدهد بلکه به خاطر کاری که انجام می دهید می دهد.
افراد موفق کار ها را به گام های کوچک تقسیم می کنند و موفقیتشان را تجسم و تصویر سازی ذهنی میکنند
و میدانند تا اقدامی نکنند هیچ اتفاقی نمی افتد
5- شکرگزاری را تمرین میکنند،
افراد موفق می دانند وقتی قدردان بودن شان را به افرادی که در زندگی شان هستند نشان می دهند
مثل همکارانشان ، دوستان و خانواده، هم خودشان حس بهتری دارند و هم طرف مقابل، قدردانی هزینه ای ندارد.
دسته بندیها: روانشناسی,موفقیت
شما در زندگی وابسته اید یا دلبسته؟
آیا انسانی آزاده، مستقلاید که همواره در آرامش و شادی زندگی میکند یا فردی دربند و اسیر احساسات که همیشه در حال ترس از دست دادن وابستگیهای خود است؟
قبل از پاسخ ببینیم منظور از وابستگی چیست و اصلا وابستگی با دلبستگی چه تفاوتهایی دارد؟ وابستگی به هر عامل وابستهکنندهای مانند انسانهای دیگر، اینترنت و چت، تلفن و پیامک، کار و موقعیت، پول و ثروت، مقام و شهرت، خوردن و خوابیدن، موادمخدر و حتی خانواده و دوستان و… گفته میشود که در صورت از دست دادن آنها آرامش، هویت، استقلال، رهایی و سلامت جسم و روان خود را از دست میدهیم. در دلبستگی، احساس رهایی، آرامش، امنیت، هویت، استقلال، اعتمادبهنفس بالا و شادی وجود دارد، اما در وابستگی حس ترس، دلهره، حقارت، عدم امنیت و عدم کنترل احساسات خودنمایی میکند.
برای اینکه تشخیص دهید جزء کدام دسته از افراد هستید به نشانههای وابستگی توجه کنید:
نداشتن احساس ارزشمندی
ادامه مطلب…
دسته بندیها: روانشناسی
برخی از آدمها دچار “توحش تخصص”میشوند.یعنی آنقدر خوره ی درس و کار و تخصصشان میشوند که بقیه ی جهان دیگر از ذهن و زندگیشان حذف میشود و جهان را تک بعدی میبینند و این یعنی آسیب،یعنی ناقص الخلقه بودن،یعنی یک سر بزرگ و دست و پای کوچک داشتن!!!
“دکتر هلاکویی”
دسته بندیها: روانشناسی
تمرین هر هنر، خواه هنر نجاری باشد یا پزشکی یا هنر عشق ورزیدن، احتیاج به یک سلسله شرایط و قواعد کلی دارد. قبل از هر چیز تمرین هر هنر مستلزم انضباط است. اگر کاری را با انضباط انجام ندهیم، هرگز نمی توانیم در ان به درجه مهارت برسیم، شاید تفریح و سرگرمی خوبی باشد، ولی هرگز ما را در ان هنر ورزیده نمی کند.
اشکال کار فقط در رعایت انضباط در تمرین هنر نیست، بلکه در این است که این انضباط باید در سراسر زندگی شخص رعایت شود. انسان امروز در خارج از محیط کارش تقریبا فاقد انضباط شخصی است. وقتی که کار نمی کند، دلش می خواهد تنبل و بی مبالات باشد، یا اگر بخواهیم کلمه دلچسبتری بکار ببریم، می خواهد” استراحت ” کند. این اشتیاق به تنبلی ، بیشتر عکس العملی علیه زندگی یکنواخت است. ادمی مجبور است روزانه هشت ساعت نیروی خود را صرف مقاصدی بکند که بخودش ارتباط چندانی ندارد، ان هم بطریقی که خودش انتخاب نکرده، بلکه بوسیله اهنگ یکنواتخت کار مقرر شده است. ادامه مطلب…
دسته بندیها: روانشناسی,مطالب جالب
من هرگز نخواستم از عشق افسانه ای بیافرینم، باورکن
من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم-کودکانه و ساده و روستایی
من هرگز نمی خواستم از عشق برجی بیافرینم ،مه آلود و غمناک با پنجره های مسدود و تاریک.
———————-
روزهای بد، همچون برگهای پائیزی ، باور کن که شتابان فرو می ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می شکنند، و درخت، استوار و مقاوم بر جای می ماند.
عزیز من!
برگهای پائیزی، بی شک، در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند… ادامه مطلب…
دسته بندیها: روانشناسی,مطالب جالب,معرفی کتاب