حکایتی از گلستان سعدی – شکرگزاری
سعدی در حکایتی از گلستان، انسان را به شکرگزاری بر آن چه دارد فرا می خواند:
” هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روزی از گردش آسمان درهم نکشیده،
مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به مسجد
جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت، سپاس حق به جای
آوردم و بر بی کفشی صبر کردم. ”
.توجه داشته باشید که شکرگزاری به آنچه داریم،به این مفهوم نیست که قانع باشیم
و چیز دیگری نخواهیم. بلکه قدردانی از آنچه داریم سبب می شود،چیزهایی را که نداریم به زندگی جذب کنیم.