مفهوم کلمه “بس” در شعر هنر نزد ایرانیان است و بس
عده ای برداشت نادرست از شعر حکیم فردوسی دارند و به اشتباه کلمه “بس” را “تنها و فقط ” معنی میکنند
و به اشتباه معنی میکنند : تنها ايرانيان هنر دارند و کس ديگری ندارد
نگيـرند شيــر ژيـان را به خــس
هنـر نــزد ايـرانيـــــان اسـت وبس
با مراجعه به لغت نامه دهخدا و معین :
بس، و بس و بسا واژه هايی هستند همانند و هم ريشه، که به معنای بسيار و بسياری، افزون و افزون بر، فراوان، به فراوانی و کافی و به اندازه ی نياز، به کار برده می شوند.
واژه ی ” بس”، در سرود “هنر نزد ايرانيان است و بس”، نيز چنين باری دارد و به هيچ روی نمی گويد، هنر تنها نزد ايرانيان است و اين تنها ايرانيان هستند که هنر دارند، اين سرود می گويد” بسی و بسياری، يا به اندازه ی نياز، هنر نزد ايرانيان است.
در هنر، کار و صنعت سرود و شعر، همه و يا بسياری از ما آموخته ايم که گاه تنها با جا به جايی واژه هايی می توان نوشته ای را آهنگين کرد. مانند جمله ی ِ :
رستم به اسفنديار چنين گفت.
که اگر فعل و بيان کننده ی حالت و چگونگی آن (چنين گفت) را، از پايان به آغازش بياوريم، می شود همانی که همه يا بسياری از ما، سدها و شايد هزاران بار شنيده ايم اش:
“چنين گفت رستم به اسفنديار”
در گفته ديگر استاد سخن، يا “هنر نزد ايرانيان است و بس”
نيز به همين گون است و قيد که ” بس” و يا ” وبس” باشد، از ميان کار، به پايان آن برده شده است تا نوشته را آهنگين کند. يعنی به جای “ايرانيان بس و بسيار هنر نزدشان است”، يا “ايرانيان بسی هنر دارند” و يا “و بس هنر نزد ايرانيان است”، واژه ی” و بس”، به پايان رفته است و شده است: هنر نزد ايرانيان است و بس. همين و همين.
تازه، واژه ی ” و بس”، در همين جايی که هست نيز، نمی گويد تنها ايرانيان هنر دارند و کس ديگری ندارد.
خواهش می کنم بفرمايند يا بفرماييد چه کسی و در کدام فرهنگ واژه ای، ” بس” و ” وبس” يا ” بسا” را به چم و معنی ” تنها”، ديده و خوانده است.
نمونه دیگر اشعار فردوسی
چنين داد پاسخ که دانش بس است
وليکن پـراکنده باهر کس است ” فردوسی ”
به بهـرام گفتنـد انـدر سخـن
چـو پـرسد تـرا بس دليری مکن ” فردوسی ”
منبع :
http://www.kotiposti.net/msaleha/nai_3/12/p_9.html
یاساید اندر دیار تو کس / چو آسایش خویش جویی و بس
ابن شعر سعدی هم وبس بکار برده است که می تواند بسیار باشد یعنی آسایش خود را زیاد می خواهی و یا می توان گفت شما تنها آسایش خویش را می طلبی؟
سلام
بسیار آموزنده بود…مشکل خودشیفتگی ما ایرانیان شاید از همین تک مصرع آغاز شده… وای کاش از همان ابتدا معنی درست آن تداعی میشد.
سپاسگزارم