یکی از عوامل پایه ای پیشرفت هایی که غرب کرده و از شرق پیش افتاده است
کار کردن است .
می توان گفت که شرقی ها همیشه فکر ها و ایده هایی جدید داشته اند و آن را
کافی دانسته اند و نخواسته اند آن را به مرحله عمل برسانند
در اصطلاح با آن ایده خود بازی و کار نکرده اند
اما غربی ها با استفاده و بهره گیری از ایده و دانش شرقی ها این مطلب را فهمیده اند
که اگر به این دانش ها جامه عمل نپوشانند هیچ فایده ای ندارد .
به قول شاعر ایرانی ( سعدی ) که می گوید :
عالم بی عمل به زنبور بی عسل می ماند
پس غربی ها شروع به فعالیت و کار کردند و شبانه روز کوشش کردند .
و چنانچه انقلاب صنعتی در اروپا رخ داد . اگر ببینید تمام دستگاه ها و ماشین آلات
از اروپا و آمریکا ساخته می شوند و چرا امروز شرقی ها باید از کم پیشرفتگی
کشورشان به نالند ؟
آن ها خود تن پروری را انتخاب کردند و به دانستن علم و دانش اکتفا کردند
در حالی که باید نسبت به علم آموخته کار کنند تا از آن استفاده کنند .
غرب پیشرفت کرده است چون کار کرده است و هم اکنون هم کار می کند
و کار هم خواهد کرد . غرب بدن خود را به تن پروری عادت نداده است .
تنها به نفت و منابعشان اکتفا نکرده است و نگفته است که :
” نفت داریم . چرا خود را به زحمت به اندازیم .”
غربی ها از اوایل در مدارس فرزندانشان به آن ها کار کردن را می آموزند
و به آ ن ها اختیارات بیشتری قرار می دهنداما در شرق هیچ امکاناتی به دانش آموزان
داده نمی شود .
در شرق رئیس بودن آموخته می شود چنانچه همه در تلاش هستند که مدرکی بگیرند
و در پشت میز بنشینند و مدیریت کنند . در حالی که اگر به مدیران اکثر شرکت های
غربی نگاه کنیم خواهیم دید که مدیران آن ها با تمام هوش و هواس و با لباس کاری
در بین کارگرانشان کار می کنند .